سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
آن که نخواهد آبرویش بریزد ، از جدال بپرهیزد . [نهج البلاغه]
دوست تنها

  نویسنده: یاس  
 
 

نامه بی جواب


سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
 جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
 یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
 یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
 مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه یک یک خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره 
مرده همون کسی که بیشتر از همه دوست داره

 



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 3:57 عصر

      نویسنده: یاس  
     

    کاشکی اون لحظه آخر ، اشکامو تو دیده بودی 

     که شاید دلت می سوختو حالا تو نرفته بودی

    حالا بی تو پردردم ، پر تردیدمو وحشت

     بی تو بودن خیلی تلخه مثه مرگه توی غربت

    همه شبهای بی تو ، اشک حسرت تو چشامه

      من که باورم نمی شه ، شایدم خوابی باهامه !

    می دونم برنمی گردی? می دونم دوستم نداری

    تو همیشه دوری از من? من خزونم تو بهاری

    کاشکی هر لحظه که نیستی ببینی چقدر ضعیفم

     که شاید دلت بسوزه واسه این قلب نحیفم

    بی تو بودن مثل مرگه مثل مردن توی خوابه

     عزیزم تنهایی سخته مثل عشق بی جوابه 

     

    اما تو رفتی و حالا دیگه هیچکی رو ندارم

    مثل ابرای بهاری شب وروز دارم میبارم


    می دونم عشقت بزرگه حتی از سرم زیاده

     می دونم دلم کوچیکه طاقت درد و نداره

    اما عاشقی همینه اولش خبر نمی ده

    واسه مردن پیش چشمات اون اجازه نمی گیره

    رفتی اما تا همیشه دل بهونتو می گیره

    بی وفائی اما قلبم همیشه واست میمیره




  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 3:55 عصر

      نویسنده: یاس  
     
                

     

    ریشه ی بلند گیاه عشق سر تا سر بدنم را گرفته

    وبه دور قلبم پیچیده.

    دوری از تو باعث فشار آوردن ریشه ها به قلبم میشود

    و مرا از پای در می آورد.

    پس برای اینکه زنده بمانم ?برایم بمان.

                 View Full Size Image                   



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 3:50 عصر

      نویسنده: یاس  
     

    همچنان لحظه های سرد تنهایی میگذرد اما هنوز باور ندارم یک تنهایم!
    همچنان عمر میگذرد ولی هنوز باور ندارم که در این دو روز دنیا دو روز آن پر از غم است !
    همچنان زندگی ساز خودش را میزند ولی سرنوشت با آن ساز نمی رقصد!
    همچنان در حسرت بهار نشسته ام ، اما نمیدانم که خزانی زیباتر از بهار را پشت سر گذاشته ام !
    این دل لحظه به لحظه بهانه هایش را بیشتر میکند اما نمیداند حتی این بهانه ها نیز دیگر به یاری او نمی آید !
    همچنان هوای چشمهایم گریان است ، روزها بارانیست و شبها طوفانیست !
    همچنان این لحظه های نفسگیر زندگی را میگذرانم اما هنوز باور ندارم که دیگر هیچ امیدی در قلبم نیست !
    امید من دیروز بود که گذشت ، امید من فرداست که از فردا نیز نا امیدم !
    دیروز هر چه بود گذشت ، اما هر چه پیش خواهد آمد دیگر نخواهد گذشت و در دلم باقی خواهد ماند !
    همچنان از نگاه گل پژمرده در گلدان خشک میفهمم که پرپرم!
    همچنان از آواز بی صدای پرنده در قفس میفهمم که من نیز در قفسی به بزرگی دنیا اسیرم!
    همچنان از سکوت سرد شبانه میفهمم که آسمان بی مهتاب است و امشب نیز شب دلگیریست !
    کسی نیست که به داد این دل برسد ، هر کسی به داد دل خودش میرسد،به داد و فریاد این دل تنها نمیرسد !
    همچنان باید درون خودم فریاد بزنم ، درون خودم اشک بریزم و ناله کنم !
    ای خدا تو شاهد روزگار من باش ، و بیا این درد بی درمان مرا درمان کن !
    دلم میخواهد شاد باشم ، اما شادی جای دیگر اسیر است !
    دلم میخواهد امیدوار باشم ، اما امید من خواب است !
    همچنان لحظه های سرد زندگی میگذرد اما هنوز باور ندارم که وجودم از سردی لحظه ها یخ زده است
    !

     

     

     



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 3:49 عصر

      نویسنده: یاس  
     

    با تو

      جرقه های عاشق شدن

        در آتشکده ی متروک قلبم

          شعله کشید

            ترانه های عاشقانه ام

    با تو

      به حقیقت رسید

        انجماد رگهای یخ زده ام

          در شراره آغوش سوزانت 

            ذوب شد

    و با تو و

      وجود متبرک توست

        که می خواهم بمانم

                      تا

    همیشه  و همیشه

      در کلبه عشق

        میزبان نفس های عاشقانه ات

          خواهم ماند

                 دوستت دارم

     

                     



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 3:48 عصر

    <      1   2   3   4   5   >>   >
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
      دوست داشتن...
    نامه من به دنیام
    [عناوین آرشیوشده]
     
    پارسی بلاگ

    خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
    پیوندهای روزانه

    230293: قدم رنجه کننده ها

    13 :سروران امروز

    43 :بازدید دیروز

     RSS 

     Atom 

     
    آرشیو
    تفاوت عشق و دوستی
    عکس زیبا
    دوستی در 10 جمله
    راز های دوستی
    عشق و دوستی
    تقدیم به همهی دوستان
    خرداد 1388
    تیر 1388
    دوستی
    عشق واقعی
    عشق به زبان علمی
    طنز
    ازدواج یک ژسر با یک دختر سرطانی
    شعر عشقولانه
    متن تنهایی
    مرگ در برابر عشق!
    شعر
    داستان
    عشق در جهان
    داستان یک کشیش
    داستان 3
    التماس دعا
    دفتر تلفن خدا
    داستان 4
    داستان 5
    داستان 6
    مداد باشید
    داستان 7
    چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد ؟
    نامه یه پسر۹ساله به دختر همسایه
    اف های عشقولانه
    بوسه
    آخرین برگ عشق عاشقان
    عشق من
    عشق یعنی
    خیلی تنهام
    همیشه عاشق همیشه تنها
    عشق به این میگن
    ببار باران
    زندگی تازه
    عشق
    جدایی
    کاش
    نامه
    در چه رفتارهایی دنبال عشق واقعی باشیم
    شصت نکته شیرین درباره ی ازدواج
    داستان فوق العاده غمگین و عاشقانه (عشق به بهار)
    الهی
    اگر!!
    تورفتی در نگاه من شفق زد
    20 روش عاشقانه
    داستان عاشقانه و غمگین ( نگران خانواده)
    بی انصاف
    نامه ی خیلی با حال
    عشق یعنی...
    دوست دشتن یعی...
    نبسته ام به کس دل،نبسته کس به من دل،چو تخته پاره بر موج رها رها
    دخترک عاشق
    ای کاش...
     
    بیا برو داخل ضرر نمیکنی
     
    لوگو برای خودمه
    دوست تنها
    &NBSP;
     
    عکس دوستام
     
    رفقام
    حضور و غیاب
     
    آوای آشنا
     
    اشتراک