دوست دارم برای بار دیگر از تو بنویسم
از تو که همه خوبی ها زیبایی ها مال توست
دلم از درد به آه آمده
ناله ها و گریه های پنهانی هم دیگر اثری ندارند
دیگر مرحمی برای تسکین دردهایم ندارم
تیرگی زندگی هر روز و هر روز بیشتر میشود
ساحل زندگیم مملو از امواج خشمگین گشته
چهره ها را از یاد برده ام
تنها دلخوشیم خاطره های تلخ و شیرین است
شاید اشتباه باشد ولی در انتظار مرگ نشسته ام
حال میخواهم به تو بیاندیشم
میدانم مرا فراموش نکرده ای
مرا که اینگونه هستم
بپذیر
پناهگاهی برای تنهایی هایم باش
سدی در مقابل غمهایم
موج شادی برایم باش
جان بی روح مرا جانی دوباره ده
میدانم که زندگی و مرگ از آن توست
به فریادم برس خداوندا
که اگر هم فنا شوم با یاد تو فنا شده باشم
کلمات کلیدی :
|