blogsTemplates for your blogpersianblogpersianyahoo
خیرى را که آتش دوزخ در پى بود خیر نتوان به حساب آورد ، و شرّى را که پس آن بهشت بود ، شرّ نتوان وصف کرد . هر نعمتى جز بهشت خوارست ، و هر بلایى جز آتش دوزخ عافیت به شمار . [نهج البلاغه]
دوست تنها

  نویسنده: یاس  
 

می شود عاشق بود می شود صادق بود مثل یک فصل بهار مثل یک عابر ناب می شود به نگاه دل خوش بود می شود در گذر فاصله ها یه کمی منصف بود آری می شود عاشق بود



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 5:38 عصر

      نویسنده: یاس  
     

    چرا به من می گویند ،دوستش نداشته باشم

     مگر دوست داشتن جرم است ؟

     من نمی فهمم که چرا دوست داشتنش مرا به گناه خواهد

     کشاند من گناه نمیکنم من گناه را دوست ندارم

     ولی او را چرا...

     من او را فرا موش نمیکنم ولی گناهش راچرا ...

     من دوستش دارم و اور ا فراموش نمیکنم

     

     ولی گاهی گریز باید کرد و گاهی نمی شود گریخت

     

     وآن لحظه که نمیتوانی از آن بگریزی

     

    همان لحظه ای است که من از آن می ترسم ولی آن را تجربه کردم تجربه ای که خدایم ببخشاید و عشق واسطه

     



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 5:36 عصر

      نویسنده: یاس  
     

     

    دوستی شاید شبنمی باشد که بر گلبرگی لغزیده است.

     

    دوستی شاید عطر خوبی باشد که باد از سر یاس دزدیده است.

     

    دوستی شاید ترس از دوری توست، تنهایی من.

     

    دوستی شاید راه رفتن بر دیوار بلند ابدیت باشد.

     

    دوستی آن نیست که فریاد زنی، “آه … احساس من از طوفان آشفته تر است ! “.

     

    دوستی مرگ من ها، در ضربان دلهاست.

     

    دوستی شاید طرفه خاکی باشد از بلندِ ملکوت.

     

    دوستی شاید تکه نانی باشد بر سر سفره ی آب.

     

    دوستی شاید آغازی است برای پایان

     

    دوستی به حقیقت، پایانی است برای دل تنها.

     

    دوستی گذر اشک است در رگ دورترین انسان از من.

     

    دوستی پایان اندوه نیست، شروعی است برای لرزیدن دل.

     

    دوستی راه نسیمی است که در کوچه ی استغنا، در پی ثانیه ها پیدا شد.

     

    دوستی نابودی “میم” از پس “بودنم” است.

     

    دوستی پیوستن “ما” به شروع سخن است.



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 4:21 عصر

      نویسنده: یاس  
     
     

    از تو مهربانتر کیست که دردهایم را با او درمیان بگذارم و زخم های دلم را پیش رویش بشمارم ؟

    از تو آیینه تر کیست که هراز توی روحم را به من نشان دهد? بی آنکه سرزنشم کند؟

    در روزهایی که ابرها بی وقفه بالای سرم راه می روند?جز تو چه کسی زیر درخت بید می ایستد وبرایم ترانه می خواند؟

    در شبهایی که ماه وستارگان و آتشکده ها وفانوسها هر یک به سویی می گریزند? جز تو جه کسی شمعی در دلم روشن می کند؟

    خوبا!

    مرا به خاطر همه نامه هایی که برای تو ننوشتم ?ببخش!

    مرا به خاطر همه آوازهایی که برای تو نخواندم ?ببخش!

    مرا به خاطر همه لبخندهایی که زندانی کردم و از تو دریغ داشتم?ببخش!

    من می توانستم در یک بعدازظهر زیبا شاخه ای گل به تو هدیه دهم?اما پاییز اجازه نداد

    من می توانستم کوزه هایت را پر از موج کنم ?اما طوفان از راه رسید و موجها را با خود برد

    من می توانستم در یک صبح تازه و معطر سرم را روی شانه هایت بگذارم و گریه کنم? اما غرورم نگذاشت

    بهترینا!

    صدایم را ببخش!لبهایم را ببخش!اشک هایم را ببخش!

    از تو مهربانتر کیست که سرگذشت دستهایم را برایش بنویسم و از فاصله ها گله کنم ؟

    از تو آیینه تر کیست که قامت به قامتش بایستم و احوال دلم را بپرسم؟



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 4:12 عصر

      نویسنده: یاس  
     
     

    سایه ها دنبال خوابم تا بیایی ناجی.......

    چشم به راه غروب راپیام دادم کجایی.......

    رود جاری بود چون زندگی با تو دنبال تو بود آن رود

    و.......

    شب شد وبا ماه ازتو گفتم و پلک به دست شب سپردم تا فردا.......

    تا فردا دوباره زیارت یادت را در بتکده برپا سازم

    تا دوباره بر اوج قله های دوردست رهایی را فریاد بزنم

    و.......

     و بگویم به اویی که می شنود تو را فریاد می زنم

    تو را.......

    تو را وتو را و تا آخر هستی.......?.......تنها تو را

    هر آنچه دوست داری دوست دارم تو را.

     



  • کلمات کلیدی :
  •  
       
    دوشنبه 88 تیر 22 ساعت 4:11 عصر

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
      دوست داشتن...
    نامه من به دنیام
    [عناوین آرشیوشده]
     
    پارسی بلاگ

    خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
    پیوندهای روزانه

    231346: قدم رنجه کننده ها

    5 :سروران امروز

    47 :بازدید دیروز

     RSS 

     Atom 

     
    آرشیو
    تفاوت عشق و دوستی
    عکس زیبا
    دوستی در 10 جمله
    راز های دوستی
    عشق و دوستی
    تقدیم به همهی دوستان
    خرداد 1388
    تیر 1388
    دوستی
    عشق واقعی
    عشق به زبان علمی
    طنز
    ازدواج یک ژسر با یک دختر سرطانی
    شعر عشقولانه
    متن تنهایی
    مرگ در برابر عشق!
    شعر
    داستان
    عشق در جهان
    داستان یک کشیش
    داستان 3
    التماس دعا
    دفتر تلفن خدا
    داستان 4
    داستان 5
    داستان 6
    مداد باشید
    داستان 7
    چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد ؟
    نامه یه پسر۹ساله به دختر همسایه
    اف های عشقولانه
    بوسه
    آخرین برگ عشق عاشقان
    عشق من
    عشق یعنی
    خیلی تنهام
    همیشه عاشق همیشه تنها
    عشق به این میگن
    ببار باران
    زندگی تازه
    عشق
    جدایی
    کاش
    نامه
    در چه رفتارهایی دنبال عشق واقعی باشیم
    شصت نکته شیرین درباره ی ازدواج
    داستان فوق العاده غمگین و عاشقانه (عشق به بهار)
    الهی
    اگر!!
    تورفتی در نگاه من شفق زد
    20 روش عاشقانه
    داستان عاشقانه و غمگین ( نگران خانواده)
    بی انصاف
    نامه ی خیلی با حال
    عشق یعنی...
    دوست دشتن یعی...
    نبسته ام به کس دل،نبسته کس به من دل،چو تخته پاره بر موج رها رها
    دخترک عاشق
    ای کاش...
     
    بیا برو داخل ضرر نمیکنی
     
    لوگو برای خودمه
    دوست تنها
    &NBSP;
     
    عکس دوستام
     
    رفقام
    حضور و غیاب
     
    آوای آشنا
     
    اشتراک